پایان نامه ، تحقیق و مقاله | دیجی لود

ادامه مطلب

تصمیم گیری جوانان و رفتار باآنها
zip
ژوئن 10, 2017

تصمیم گیری جوانان و رفتار باآنها


تصمیم گیری جوانان و رفتار باآنها:

در این مقاله بسیار مفید از دیجی لود بخشی از کتاب سرمایه اجتماعی در ایران تالیف وتحقیق اقای علی باقری در ذیل به تلخیص ارایه می شود.

جوانان؟ انها کیستند؟ اگر در باره انها سوال کنیم ؟از افراد و اقشار مختلف حتی از خود انها ؟ چه پاسخی می شنویم؟ایا پاسخها یکسان است ؟البته دانشمندان حوزه علوم اجتماعی ممکن است این سوال را از نظر علمی رد کنند> هزار دلیل هم برای غیر علمی بودن ان باشد؟اما به هر حال من به عنوان یک جوان حق سوال از خودم را که دارم؟ندارم؟

حالا سوال را محدودتر کنیم جوانان در خانه چه جایگاهی دارند؟چرا معمولا اب انها در خانه در جوی پدر و مادر نمی رود؟ برای حل مساله باید صورتی از اختلافات وموارد ان ارایه داد.اولین مساله به نظر شما چیست؟علمای سیاسی و اجتماعی می گویند ..مثلا بحران هویت؟چرا چون فلان کتاب ترجمه و بهمان کشور چنین می گوید .در فرانسه یا امریکا..درست هم گفته و در سفته اما ایا مساله جوانان یاخجی اباد همان مساله بچه های نیاوران و جردن و ظفر است؟یا مساله بچه های تهران عینا مثل مسایل بیله سوار مغان و بشاگرد معروف و.. است؟پس میان ماه ما تا ماه گردون….

میگویند یکی از مهمترین اختلافات میان والدین وفرزندان برسر نحوه لباس پوشیدن یا آرایش کردن است .جوانان یک جوری؟. شده اند می خواهند کفش ولباسی بخرند که هیچ شکل معقولی ندارد .آرایشی در مو وصورت میکنند که در گذشته اصلا نبود پدر مادر شدیدا نگرانند از یک پدر ومادر نگران می پرسیم چرا از رفتار بچه ها ناراحتید؟میگویند:

۱-اولین مساله در مخالفت دستگاه اداری وانتظامی است پدر ومادر نگرانند که مبادا فرزندانشان به خاطر ریخت وقیافه مورد پیگرد و برخورد قرار گیرند.

۲-مردم چه می گویند ؟ممکن است موقعیت اداری اجتماعی اقتصادی پدر ومادر تحت الشعاع قرار گیرد.وضرر مستقیم یا غیر مستقیم به آنها برسد.

۳-بچه ها بجای خواندن درس ومشق به تظاهر ومدپرستی بیفتند ودرآینده نتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند .

۴-اصلافرهنگ و روش زندگی در خانه باید امرانه باشد. دستور والدین وتحکم انها و اطاعت فرزندان . رفتار جوانها ضد ان است.گاهی هم توجیهی برای این ناهمگونی نمی یابند.چرا پسرها ارایش میکنند؟یا دختر ها پررو شده اند؟ مخفی کاری و پنهان کاری دارند؟

۵ تامین هزینه های این مد زیاد است.

جوان دنبال چیست؟میگوید دنیا عوض شده .اینها توجهی به نیازهای ما ندارند.پدر و مادر ما رو به دنیا اوردند ما که نخواسته بودیم حالا یاید جور مارا بکشند.باید از زندگی استفاده کرد و لذت برد.ما هم این جوری اظهار وجود می کنیم.

البته این ماجرا به جوانها ختم نمی شود .در میان افراد میان سال و مسن هم این مساله هست.دیده اید برخی مدام قصد دارند لباس های خاص بپوشند . مدام از خود تعریف کنند.از تیپ و کار و شغل و …اینقدر می گویند که مخاطب احساس بیزاری پیدا میکند.راستی جرا عده ای چنین نیازی دارند؟اگاهانه یا نااگاهانه ؟ایا در این جواب ها معلوم شد که چرا جوانها این طورند؟

ریشه رفتار ها

انسان موجودی اجتماعی است.در جامعه می اموزد .یاد میگیرد.احساس خود را نیاز و نحوه رفع ان را می اموزد.احساس امنیت می کند. ان را درک میکند و می خواهد.تقسیم کار اجتماعی را مفید می بیند ان را میپذیرد.ونظم وتعاون و چیز های دیگر

مشکلات خانواده :

در حال حاضر وضعیت اقتصادی جامعه به نوعی است که پدر ومادر ناچارند از بام تاشام برای تامین معاش کارکنند.درجائی نوشته ایم ,درجامعه سه گروه وسه طبقه را می توان دسته بندی کرد .

گروه اول که اکثریت مردم جامعه اند ؛در شش وبش تامین هزینه ها هستند ؛ تمام فکر وذکرو وقت آنها صرف کار و تلاش برای خرید وسایل مورد نیاز واجاره وهزینه مدرسه و…. می شود .گاه دو یا سه کار دارند ؛وقتی برای استراحت وتفریح ندارند؛ اوقات فراغتی ندارند ؛ فرصت برای تفکر ومطالعه نیست ؛ آنها غالبا خسته اند؛ عصبی اند؛نگرانند ؛ ناآرامند ؛برای تامین زندگی آینده و.. از این ها چه توقعی برای تربیت صحیح فرزندان هست ؟اصلا آیا کسی آنها را تربیت کرده ؟آیا دولت برخلاف وعده هایش در فکر آنان بوده و هست ؟ وتا وقتی تامین اجتماعی وبیمه ها در یک جامعه تحقق نیابد بحث از عدالت وامنیت وآسایش واخلاق مداری شعاری ن بیش نیست ؟

طبقه دوم طبقه متوسط جامعه است .آنها به اصطلاح دستشان به دهنشان می رسد .اما آنها هم زیاد رابطه همه جانبه ای با فرزندان ندارند ؛ زیرا تصور عمومی این است که بچه ها به خانه ووسایل تفریح وبازی وغذا ولباس ویک مدرسه خوب دارند؛پدر ومادر دیگر حال و وقتی ندارند که برای آنان گذارده ؛به اصطلاح دل به دل آنها بدهند ؛با آنها سخن بگویند ؛حرف بزنند ودرد دل کنند ومانند یک دوست آنها را طرف صحبت ومشورت قرار دهند شند . این خانواده ها معمولا در تلاشند یکی خود را دوتا کنند ؛در چشم وهمچشمی رایج جامعه دنبال زندگی بهتر وتحمل بیشتر هستند .درحالی که در جوامع پیشرفته چنان وضعی وجود ندارد ؛نه طبقه ضعیف این همه محروم وبی پناه است نه طبقه قدرتمند با این همه امکانات؛حکومت مردم فقیر را کاملا رها نکرده است .با تامین نیازهای اولیه ؛شرایط خوبی را فراهم می کند تا امنیت اجتماعی به وجود آید . امکان درمان وآموزش ؛ تامین خانه ؛تامین بخشی از اجاره ؛ بیمه بیکاری و….واین کار هم برای دلسوزی و بحث اخلاقی نیست. برای ان است که گدا غیرت نیاورد وجهان پر بلا نسازد.

وقتی نیازهای اولیه افراد تامین شد احساس امنیت روانی ومادی در جامعه بیشتر می شود ؛دیگر از کیف زنی وقالپاق دزدی وشرخری وسرقت وکلاهبرداری های گوناگون و…خبری نیست ؛پلیس ودادگاه وزندان ومراکز وابسته کم هزینه تر می شوند .عناوین مجرمانه کمتر می شود . مشاغل کاذب وپنهان محدود می شود .ممکن است بگویند خوب اینها به ما مربوط نیست. دست حکومت است .ازدست من یا ما کاری بر نمی اید.
چرا همه تقصیرها را به گردن حکومت می اندازیم ؟خود برای اصلا ح خودمان چه کرده ایم ؟بیانست این موارد برای آن است که درحین ارائه پیشنهاد اصلی ؛ عده ای اعتراض نکنند ای بابا با این کارهاکه نمیشه ؟وقتی مردم این همه مشکل دارند ؟ شما از روی شکم سیری حرف می زنید؛ این کارها وظیفه ما نیست ؛باید دولت حل کند.

این درست است که همه این موارد وجود دارد ؛ اما هر کس در جامعه تکلیف ووظیفه ای هم دارد ؛ صر فنظر از آن که دیگران چه کار می کنند باید پرسید من چه می کنم و چه کرده ام؟ اول خود را اصلاح کرد .اما نه به شیوه اصلاح طلبی . اصلاح طلبی هم حرف مشخص ندارد؛کلی گوئی وسیاست بازی ودعوای قدرت ؛مجالی برای رسیدن به مسائل به ظاهر جزئی وپیش پا افتاده نمی دهد. می گویند که اصلاح می تواند از راس حکومت باشد هم در ذیل ؛ این به معنای فشار از بالا وچانه زنی از پائین است که باز دعوای قدرت است .واین مشکلی تاریخی است که افراد و احزاب سیاسی در ایران هیچ یک دارای برنامه مشخص واصولی برای اصلاح امور فرد وخانواده نبوده اند؛ تا بعد از آن برسد به جامعه و…وهمین شاید یکی از عوامل وسبب عدم پایداری آ نهاست ؛حداقل یکی از دلایل مهم آنها است .

شعار فرهنگ سازی هم نیست ؛که فاقد برنامه ومقدمه ؛موضوع وروش وابزارها وسیاستها واهداف ووجوه سلبی وایجابی موضوع باشد.

حل مساله مد ولباس باید از درون خانه وخانواده شروع شود . اول بررسی کنیم که در مجموع با بچه ها معمولا چگونه رفتار می کنند؟اگر درخانه با بچه ها رفتار تحقیرآمیز وتند باشد؛سرکوبگرانه باشد ذلیل کننده باشد ؛بدون رعایت حریم وشخصیت واراده ومحدوده او باشد ؛اگر هنگام بیان خواسته ؛نظر ؛اندیشه ولو به اشتباه ؛ به آنان توجه نشده ؛یا برخورد حذفی صورت گیرد؛چه وضعی پیش میاید؟

چنان با آنها رفتار می شود که ” خفه شو ” بشین سرجات ” به تو این حرفها نیامده ” یا بدتر از آن فحش وکتک وبدرفتاری در قبال رفتار خود می بینند.وقتی آنها را در سن نوجوانی وجوانی چون کودک ضعیف وبی پناه مشاهده کنند و مشکلات نوجوانی و جوانی از اینجا شروع میشود ؛ که باید مدام به فکر نان وآب ولباس آنها باشند؛وقتی اجازه نمیدهند در مسائل جزئی وکلی مشارکت کنند ونظر دهند ؛وقتی اعتماد متقابل نیست ؛وقتی همه اعضا خانواده به هم شک دارند ؛حریم جغرافیائی ؛روانی واخلاقی معلوم نیست ؛وقتی اوقات خوش را نمی خواهند یا نمی توانند در کنار هم سپری کنند ؛وقتی نیاز ها ؛معضلات ومشکلات را از هم پنهان می کنند؛آیا خانواده معنائی دارد؟

خانواده ستون وبنیان اساسی هر جامعه است هر آنچه در خانواده ها روی می دهد به شکل بزرگتر در جامعه خود را نشان می دهد.خانواده عبارت از یک خانه با چند ستون مساوی است ؛پدر یک ستون ؛مادر یک ستون ودیگر بچه یا بچه ها بقیه ستون ها ؛بدون هر یک از این ستونها ؛ یا ضعف آنها ؛ ستون های دیگر امنیت وآرامش نخواهندداشت ومخصوصا بچه ها که باید در آینده خود را نشان دهند؛ روی پای خود بایستند وخانواده جدید تشکیل دهند.

ابعاد مساله لباس پوشیدن :

امنیت محمل مادی صرف ندارد ؛ بیش از همه روحی وغیر جسمی است .امنیت یک بحث متقابل است ؛ یک مجموعه است ؛ یک بستر است .وتابع عوامل ومسائل زیادی است .امنیت تنها وابسته به شرائط فیزیکی مثل وجود نگهبان وحتی داشتن قدرت نیست .احساس امنیت با داشتن قدرت حاصل نمی شود ؛جنبه سلبی آن هم است ؛یعنی کسی امنیت مارا به خطر نیندازد.

کسی قدرت ما را مورد تعرض قرار ندهد؛واز همه مهمتر من بتوانم خود را نشان دهم ؛ اظهار وجود کنم وآزاد باشم ودر آزادی خود به درک آزادی دیگران هم برسم ودرک این تفاهم کمی سخت است ؛پس بایدابتدا درک صحیحی از همه این موارد ومسائل وجود داشته باشد. واینها در حوزه خانه باید مورد توجه قرار گیرد.

اگر یک آمار گرفته شود از مردم واز جوانان بپرسند در هنگام خریدن لباس یا پوشیدن جامه ای نو ؛ و به چه فکر می کنید این که در آن لباس راحت هستید ؟اندازه است ؟برای شما مفید است ؟یا آن که بیشتر فکر می کنید دیگران با دیدن این لباس چه می گویند؟پاسخ می تواند متعدد باشد .به نظر ما عده ای کم در گروه اول قرار می گیرند واکثریتی در گروه دوم وقلیلی هم در میانه .آیامردم به فرزندان خود آموزش می دهند که حدود وثغور این مساله را تعیین کرده وخود انتخاب کنند؟حال اگر فرد به دانش واراده کافی رسیدآیاجامعه به او اجازه میدهد ؟یا شرایط اجتماعی مناسب است ؟یا حتی در چارچوب موجود جامعه افراد تاچه حد در این باره استقلال فردی وفکری وتربیتی لازم را دارند؟ حوزه های منافع فردی وجمعی را به درستی تفکیک وبازشناسی کنند.در خانه است که کودک درک متقابل از حق می یابد .یا خود خواه و فرصت طلب می شود.چه خانواده فقیر باشد یا غنی .و با این اموخته ها به داخل جامعه رفته و رفتار خود را نشان میدهد.خودخواه است یا مراعات کننده .به مد برگردیم.

پس اگر جوانان مخالف سلیقه پدر ومادر لباس می پوشند آیا واقعا دارای استقلال فکری واراده اند ؟یا آن که باز آن را در جهت نشان دادن به دیگران برگزیده اند؟

در این جا جوان چه تقصری دارد؟او تربیت شده این فرهنگ وخانواده است ؛ فرهنگی که تفکیک دقیق میان حوزه های فردی وشخصی ؛وحوزه خانوادگی واجتماعی را روشن نکرده است .فرهنگی که هدف رفتاررا تبیین نمی کند ؟فرهنگی که تفکر را ؛استدلال را ؛تعقل واندیشه فردی را در نظر نمی گیرد؛چگونه می تواند حوزه اجتماعی ومنافع اجتماعی را تفکیک نماید ؟

زیراتفکیک حوزه اجتماعی بدون توجه به حوزه فردی امکان پذیر نمی باشدوحوزه فردی برخلاف تصور رایج سیاسیون در حزب وجماعت نیست ؛ در درون خانواده هاست . دوباره بپرسیم چرا جوانان با پدر ومادر تفاهم ندارند؟

وقتی که جوانان در مساله جزئی وکلی ؛با پدر ومادر تفاهم ندارند به سخن آنها توجه نمی کنند.این فرهنگ از کجا میآید؟

آیا غیر از این است که این جوان حاصل ومحصول تولید این خانواده است ؟اگر او درخانه ای رشد کرده که در آن ؛احترام متقابل میان پدر ومادر بوده است ؛پدر ومادر به هم اعتماد داشته ؛ در عین آن که حریم جغرافیائی وروانی واخلاقی یکدیگر را محترم داشته ودر عین رفاقت مزاحم وسربار هم نبوده اند؛ اگر اوقات خوش رابا هم سپری کرده اند ؛اگر پدر ومادر حس نوعدوستی واحترام به دوست وفامیل وهمسایه داشته اند؛ پنهانکاری نکرده ؛از امور مالی واجتماعی یکدیگر آگاه بوده اند؛در جهت رفع نیازهای جسمی وروحی یکدیگر کوشابوده اند؛آیا فرزندان از آن محیط اثر نمی پذیرند؟

از همه مهمتر بحث ارتباط همه جانبه افراد است ؛ارتباط میان افراد معمولا از طریق گفتگو وسخن گفتن حاصل می شود ؛گفتگو در بیان احساسات ؛دربیان نیاز وخواسته ؛در بیان ناراحتی وغم ؛ دربیان همدردی ومهربانی ؛در بیان کمک و…از این قبیل واین نیاز به تربیت وآموزش وفرهنگ دارد.اگر افراد عادت کنند سخن بگویند بسیاری از مشکات حل می شود .

اصلا تفاوت انسان وحیوان صدا وسخن گفتن است ؛ از قدیم گفته اند انسان حیوان ناطق است پس این نطق وسخن و بیان باید در کجا مورد استفاده قرار گیرد؟

حال ممکن است بگویند در جامعه ای که افراد حق حرف زدن کامل ندارند پس ..؟! این نظر صحیح نیست ؛این مشکل عمومی است و تنها مربوط به سیستم سیاسی وحکومت نیست ؛مربوط به خانواده است .پدر ومادر باید از دوران کودکی به فکر چاره باشند ؟ اما چه کسی باید زنگوله را به گردن گریه اندازد؟خود پدر ومادر این روش را ازکجا یاد بگیرند واجرا کنند ؟ممکن است ایراد بگیرند ؛ مردم گرفتارند؛ چون گرفتارند به هر کاری مجازند؟یا آن که باید در گرفتاری ها مسائل ومشکلات خود را حل کنند؟ حل کردن هم دو روش صحیح وغیر صحیح دارد؛ جامعه باید مسائل خود را از طریق دوستانه وگفتگو حل کند.جامعه سالم جامعه گفتگوست .خشونت و جنگ بدترین وآخرین روشهاست .جائی که سیاست وگفتگو بی نتیجه است خشونت آغاز می شود .

باید تربیت را از خانواده ها آغاز کرد ؛باید پذیرفت ؛این جامعه با فرزندان ان است که مستقروپایدار می ماند ؛با جوانان آن است که می شود به حیات اجتماعی تداوم بخشید ؛او هم وارث تربیتی است که خانواده وجامعه به او انتقال داده واو چون روش تعقل واستدلال را اموخته یا نیاموخته است بر همان اساس هم فرزندان خود را آموزش می دهد واین چرخه ادامه داردتا قیام قیامت .

باید جوانان وفرزندان در خانه احساس امنیت کنند ؛احساس مشارکت و مسئولیت کنند؛در یابند عضوی از خانواده اند ؛خانواده مأمن و پناهگاه آنان است . پدر ومادر رقیب ونگهبان ومخالف آنها نیستند؛احساس دوستی والفت ورفاقت کنند. به عکس اگر وقتی فرزندان خانواده ببینند پدر ومادر با هم حرف نمی زنند ؛برای حل مسائل از مشاجره ودعوا بهره می برند ؛به هم اعتماد ندارند ؛برعلیه هم سخن گفته ویا درگیری دارند ؛وقتی بچه ها آرام آرام ناراحتی را درک می کنند ؛وقتی گوش شنوائی برای حرفها ودرددلهای آنان نیست ؛وقتی پدر ومادر را صمیمی ورفیق خود نمیدانند ؛وقتی قصد اظهار نظر یا بیان سخنی داشته باشند وبترسند ویا بیم از بیان دارند ؛تا کی این رویه را ادامه می دهند؟تا وقتی که دستشان زیر سنگ پدر ومادر است ؛تا وقتی احساس قدرت نمیکنند ناچار از تمکین واطاعت کورکورانه ولی ریاکارانه هستند؛ اما به محض اینکه احساس بی نیازی کردند بر علیه خانواده می شورند وبرخلاف قواعد آن عمل می کنندواین قصه وقتی در کل جامعه مطرح شودچه خواهد شد؟

افراط وتفریط هم دراین زمینه وجود دارد ؛گاهی هم پدر ومادر نیت خودخواهانه دارند ؛رعایت بچه ها را می کنند ؛در ظاهر به آنها احترام می گذارند اما توقع شدید وزیادتری در مقابل از فرزندان دارند .آنها میکوشیدنداز این طریق فرزندان خود را اسیرکنند؛در کنترل و چنگ خود نگهدارند تادر کارهای اساسی حتی نحوه همسرداری وبچه داری تحت نظر آنان باشند ؛پدر ومادر این چنین هم اجازه رشد واستقلال وتصمیم گیری بجا وبه موقع را به فرزندان خود نمی دهند.

خلاصه ونتیجه بحث اختلاف والدین وفرزندان بر سر مد:

خانواده یک جامعه کوچک است ؛این جامعه کوچک مثل جامعه بزرگ نیاز به نظم و تقسیم کار درست ؛عدالت ؛مسئولیت داشتن ؛مسئولیت پذیری ؛مشارکت ؛ احترام متقابل ؛حفظ حریم ها ؛تعاون ومهربانی ودلسوزی ؛واز همه مهمتر فراهم کردن زمینه های آموزش برای رشد وشکوفائی شخصیت واستعداد فرزندان وپدر ومادر دارد. اگر در خانه ای هر یک از موارد فوق نباشد اشکال از کیست ؟از بچه هاست ؟ نه پدر ومادر در درجه اول مقصرند؛بچه ها چیزهائی را که آموخته اند در زندگی عملی ورفتارها نشان می دهند .پس اگر در خانه ای اختلاف نظر شدیددر جزء وکل میان والدین وفرزندان دیده می شود ؛اشکال بر سر نافهمی یا انحراف وحتی ضدیت فرزندان نیست ؛اشکال در کارکرد اساسی خانواده است . اشکال از پدر ومادر است که زمینه های تفاهم را از ابتدا نشناخته وایجاد نکرده اند . رفتارهای امروز فرزندان اگر موجبات نگرانی والدین رافراهم میکند ؛ به دلیل ناتوانی در ایجاد یک بستر مناسب عاطفی وروانی واحساسی در میان اعضا خانه است .

جوان در سن بلوغ نیاز به طرح خود در جامعه دارد ؛ اما چگونه وبه چه شکل ؛آیا به او آموزش لازم داده شده که از این غریزه جوانی وجویای نام بودن در چه زمینه ای استفاده کند؟ ؛ از هنر وعلم وکاروحرفه آغاز کند ؛یا فقط به ظاهر خود بسنده نماید؟!اگر از کودکی فرزندان برای مشارکت در مسائل خانه دچار مشکل بوده وجرأت یا امکان عرض اندام نداشته اند آیا دچار احساس محرومیت وعقده نمی شوند؟ وهنگامی که انسان در زمینه ای کمبود دارد واین کمبود مداوم است پس از رسیدن به شرایط مناسب ؛ عقده گشائی نمی کند ؟ می توان از او انتظار داشت که افراط نکند؟این عقده ممکن است در زمینه های گوناگون اجتماعی ؛ اقتصادی ؛بهداشتی ؛لباسی ؛ مسائل جنسی وغیره خود را نشان دهد ؛ اما واقعا رفتارهای عقده گشایانه جوانان را چه کسی به وجود آورده است ؟ آیا غیر از این است که در خانواده روش وسیاست صحیحی نبوده است ؟اساسا پدر ومادرها اول باید به فلسفه ؛ وظیفه ؛هدف ؛ ارزش ها؛سیاستها وابزارها وطرق رسیدن به یک خانواده مطلوب را بیاموزند ؛اصلا بدانند خانواده یعنی چه ؟ تقسیم کار آنان چگونه است ؟ رفتارهای خوب یا بد چگونه حاصل می شود ؟ عدالت وبرابری در اعضاء خانواده چه معنائی دارد؟نیازهای جسمی وروحی کدام است ؟کدام مهم تر است وهر کدام چگونه ارضاء می شود؟حد واندازه آنها چیست ؟

چرا پدر ومادر نباید شرائط وزمینه های بحث وگفتگو ومشارکت میان خود وفرزندان را فراهم بکنند؟چرا به جای بحث وگفتگو واستدلال همراه با مهربانی ودوستی ورفاقت ؛ باید جو تشنج اختلاف باشد ؟ آیا فرزندان پدر ومادر خود را دوست ندارند؟آیا به عکس والدین برای آنها نمی کوشند؟چرا هر دوطرف یکدیگر را دوست دارند ودر مواقع حساس وخطیر این علاقه ظاهر وبارز می شود ؛ اما از آنجا که در طول دوران رشد فرزندان زمینه بحث وگفتگو میان والدین وفرزندان ایجاد نشده است ؛از آنجا که رابطه میان آنها همراه با احترام متقابل و دوستانه نمی باشد ؛از آنجا که پدر ومادر حق فرزندان را به عنوان یک عضو رسمی واقعی خانواده نپذیرفته اند ؛از آنجاکه پدر ومادر در دادن نقش واقعی فرصت تمرین وحرکت وساخته شدن را به بچه ها نداده اند؛ لذا به تدریج دیوا ری میان آنان کشیده است ؛دیوارهای غیرمادی و روانی که سایه خود را ؛ وفواید همکاری ؛ تعاون ویاری رااز اعضا ء خانواده گرفته است .

باید اجازه داد فرزندان خانواده در امور ؛ تصمیم گیری ها؛اظهارنظرها؛انجام کار درحد توان مشارکت نمایند.این اختلاف نظر تنها در زمینه مد نیست ؛ دربسیاری از مسائل خود را نشان می دهد؛ که ما در آینده به آنها اشاره خواهیم کرد.

 



موضوعات :
ads

مطالب مرتبط


دیدگاه ها


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده − چهار =